سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۴۲ ب.ظ
داستان کوتاه عاشقانه غم انگیز و تلخ
داستان عاشقانه کوتاه غمگین و گریه دار
گفتم:میری؟
گفت:آره
گفتم:منم بیام؟
گفت:جایی که من میرم جای ۲ نفره نه ۳ نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد
گفت:میری؟
گفتم:آره
گفت:منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای ۱ نفره نه ۲ نفر
گفت:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته
و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده